بررسی ترورهای دهه مظلوم ۶۰ - قسمت دوم
در شماره پیشین به ترور ارتشبد قرنی، اولین قربانی موج ترور مقامات کشور در ابتدای انقلاب پرداختیم. دومین ترور کمتر از ۱۰ روز پسازآن رخ داد و این بار هدف تروریستها،
در شماره پیشین به ترور ارتشبد قرنی، اولین قربانی موج ترور مقامات کشور در ابتدای انقلاب پرداختیم. دومین ترور کمتر از ۱۰ روز پسازآن رخ داد و این بار هدف تروریستها، یک چهره انقلابی و متفکر بود که نقشی مهم و اساسی در بیداری ملت داشت و از یاران خاص و بسیار نزدیک حضرت امام (ره) بود. این ترور هم توسط گروهک فرقان انجام شد و آیتالله مرتضی مطهری، از اعضای برجسته شورای انقلاب هدف آن بود.
ریشههای ترور
دکتر حسین غفاری از شاگردان و نزدیکان آیتالله شهید مطهری و استاد فعلی فلسفه دانشگاه تهران از اولین مواجهههای استاد شهید با انحرافات فکری فرقان میگوید: «حدود سالهای ۵۴ و ۵۵ بود که گروهک فرقان جزوههایی را به شکل پلیکپی در دانشگاهها پخش کردند. آقای مطهری بسیار ناراحت بودند و احساس خطر میکردند و در مقدمه علل گرایش به مادیگری هم به این مسئله اشاره و آنها را افشا کردند. پس از چاپ این مقدمه برخی اعضای این گروه به انتشارات حکمت آمدند و به من گفتند: «به مطهری بگو اگر این افشاگریها را ادامه بدهد با او برخورد فیزیکی خواهیم کرد!» من وقتی پیغام آنها را به استاد رساندم گفتند: «چهبهتر که من جان خودم را در مقابله با انحراف اسلام از دست بدهم.»
فرقان که در برابر استدلالهای استاد مطهری حرفی برای گفتن نداشت، به ایشان برچسب زندگی اشرافی زد. چنین برچسبی در گروهی جوان و هیجانزده که رهبر آنیک جوان ۲۰ ساله و متوهم به نام اکبر گودرزی بود، در تهییج اعضا مؤثر به نظر میرسید.
طرح عملیات
عملیات ترور برای روز سهشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ طراحیشده بود و قرار بود سوژه موردنظر توسط تیمی سه نفره، شامل بصیری، نیکنام و وفا قاضیزاده مقابل منزل خود در خیابان دولت تهران مورد سوءقصد قرار گیرد. نقشه اولیه ترور او در همان منطقه بود، اما هوشیاری راننده آیتالله مطهری و وضعیت بد منطقه ازنظر ترور، مانع کار تروریستها میشود. آنها خودروی استاد مطهری را تعقیب میکنند. احتمالاً راننده خیابان شریعتی را به سمت پل سیدخندان کنونی آمده و بعد از عبور از خیابان سهروردی به میدان هفتتیر رسیده و با گذر از خیابان مفتح به سمت میدان کنونی سپاه رفته بود. بعدازآن هم وارد خیابان فخرآباد شده تا به منزل مرحوم یدالله سحابی برسد. جلسه آن شب برخلاف آنچه تصور میشود جلسه شورای انقلاب نبود، بلکه جلسه موسسه متاع (مکتب تربیتی ـ. اجتماعی علمی) بود که در سال ۱۳۳۷ تأسیسشده بود و به مسائل اجتماعی میپرداخت، اما به دلایل امنیتی هیچ سندی از خود ثبت نکرده بود. خودرو تروریستها در ضلع مقابل خیابان پارک شده بود. قاتل (محمدعلی بصیری) همپشت دیوار منزل سحابی کمین کرده و منتظر استاد مطهری بود. ظاهراً نفر دیگری (حمید نیکنام) هم سر کوچه کشیک میداده است. کارشناسان وقت معتقدند چنین شرایطی معلول شناسایی مناسب منطقه بوده است. ضمناً تروریستها چراغی که ساکنان محل در پارک امینالدوله ـ. محل فعلی خانه مداحان ـ. برای روشنایی و امنیت محله گذاشته بودند را خاموش کرده بودند و با استفاده از تاریکی شب موفق به چنین کاری شدند. ساعت حدود ۱۰:۴۰ شب جلسه و نیز شام مهمانان تمام میشود و استاد مطهری عزم منزل میکند. ظاهراً قرار بر این میشود که با خودروی آقای ترخانی به شمیران ـ. منزل شخصی خود ـ. برود. خودروی ترخانی سر کوچه پارک شده بود. یدالله و عزتالله سحابی چند قدمی استاد مطهری را بدرقه میکنند تا اینکه آقای مطهری به سر کوچه میرسد. ظاهراً در این هنگام است که قاتل اصلی به استاد مطهری نزدیک میشود و او را به نام صدا میکند و پس از برگشتن آیتالله مطهری گلولهای به زیر گوش او شلیک میکند که از ابروی چپش خارج میشود. قاتل پسازاین اقدام، ظاهراً از طریق یک کوچه فرار میکند و خود را به اتومبیل پیکان استیشنشان میرساند و با دو نفر دیگر به سمت شرق تهران فرار میکنند. در اینجا بنا به نقلی، دکتر یدالله سحابی که گویا در چند قدمی مشغول قدم زدن بود بلافاصله خود را به استاد مطهری میرساند و او را با اتومبیل آقای ترخانی به بیمارستان طرفه میبرند که ظاهراً پیش از رسیدن به بیمارستان ایشان به شهادت میرسند.
پاره تن امام
حضرت امام فردای این روز طی پیامی درباره شهادت استاد مطهری فرمودند؛ «اینجانب به اسلام و اولیاى عظیمالشأن و به ملّت اسلام و خصوص ملّت مبارز ایران، ضایعه اسفانگیز شهید بزرگوار و متفکّر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقاى حاج شیخ مرتضى مطهّرى قدس سره را تسلیت و تبریک عرض مىکنم؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را درراه اهداف مقدّس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردى که در اسلامشناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم، کمنظیر بود. من فرزند بسیار عزیزى را ازدستدادهام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهای بود که حاصل عمرم محسوب مىشد. در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمهاى وارد شد که هیچچیز جایگزین آن نیست؛ و تبریک از داشتن این شخصیتهایی فداکار که در زندگى و پسازآن با جلوه خود نورافشانى کرده و مىکنند. من در تربیت چنین فرزندانى که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات مىبخشند و به ظلمتها نور مىافشانند، به اسلام بزرگ، مربّى انسانها و به امّت اسلامى تبریک مىگویم. من اگرچه فرزند عزیزى که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکارى در اسلام وجود داشت و دارد.»
ارسال نظرات